همه جا کربلاست، همه جا نینواست ...
«کربلا»، شهر بدون مرز
تکایایی که در ایام محرم به پا میشود و زیارتگاههایی که تحت عنوان «رأس الحسین» یا مناسبت های دیگر، یادگاه حضرت اباعبدالله علیه السلام است، در نظر مردم هیچگاه به قداست و عظمت سرزمین کربلا نیست. مکانی که پذیرنده اجسام مطهر امام حسین علیه السلام و یاران شهیدش میباشد. با این حال، اگر با دیده حق بین به جریان عاشورا نگاه کنیم، یاد امام حسین علیه السلام و آرزوی همرزمی با او و پیکار با دشمنانش به کربلای جغرافیایی و زمانی ختم نمیشود؛ بلکه در همه مکان ها و اعصار جاری است.
تاریخ کتاب ساز یا تاریخ زندگی ساز
از دو منظر میتوان به تاریخ نگاه کرد. در نگاه بسیاری ازمردم، تاریخ عبارتست از ثبت و ضبط وقایع برای رساندن به آیندگان و در نتیجه تاریخ عبارتست از مجموعهای از اعداد و ارقام و وقایع که در نظم زمانی خاصی در کتابها ضبط شدهاند. اما عدهای دیگر نیز هستند که در تاریخ به دنبال هویت خود میگردند و خود را به جای افراد تاریخی میگذارند و عملکرد خود را در آن زمان شناسایی میکنند. برای این افراد ساده است که به خود از طریقی جدای ملیت و زمانه و مکانه و عادات و رسوم بنگرند تا بفهمند که اگر در زمان حضرت حسین علیه السلام زندگی میکردند؛ جزو گروههای راضی یا ظالم میبودند یا جزو یاران حسین علیه السلام.
تاریخ و جغرافیا؛ مقولاتی همآمیز و همآموز
در ایمان ما خدا نامحدود است و او را از قیدهای زمان و مکان آزاد میدانیم؛ در اینصورت میتوانیم درک کنیم که تاریخی که ما در آن زندگی میکنیم و سرزمینی که ما هم اکنون در آن به سر میبریم، دو حد و مرزی است که ما مخلوقات در آن گرفتار هستیم و حقیقت ما، امری خارج از این دو است. همانطور که تفاوتهای نژادی و جسمی و خلقی و ملی و زبانی، هیچکدام در نزد خدا اصیل نیست و در قیامت همه اینها برداشته میشود، زمان و مکان ما نیز در نزد خدا اصیل نیست و خدا ما را در بستر تاریخ و جغرافیایمان چنان در کوران زندگی قرار میدهد و آنچنان ما را در معرض رویدادهای مختلف قرار میدهد و واکنشهای ما را ثبت میکند که به طور کامل از عهده آزمون ما بر میآید؛ همانگونه که از عهده آزمون اقوام پیشین تاریخ و مردمان مناطق دیگر جغرافیا برآمده است.
کربلا به جز بیم، امید هم دارد. امید به اینکه با مراقبت دائمی از خود و پناه جویی مستمر به خدا، بتوان روزی در کربلا و عاشورای خود در کنار یاران امام حسین علیه السلام باشیم و بمانیم و ثابت کنیم که در یک عمر این دعا را خالصانه میگفتهایم که "یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزا عظیما" (ای کاش با شما بودم تا به کامیابی باعظمتی دست مییافتم)
کل یوم عاشوراء؛ کل ارض کربلاء
بنابراین همانطور که به رغم زندگی در زمان حاضر، با کل تاریخ بشر ارتباط داریم و تاریخ حقیقیمان ورای تاریخ جسممان است، در جغرافیای کنونی کشورمان نیز محصور هستیم؛ اما جغرافیای حقیقیمان با همه عالم مرتبط است. به عبارت دیگر، کسانی که آرزوی همراهی با پیامبر خدا یا امامان و کشته شدن در رکاب آنها را دارند، باید بدانند که آرزویی دست نیافتنی و محال را در دل نمیپرورانند، بلکه به امید واقعیتی دست یافتنی – هرچند جدی و طاقتنیاز – مشغولند.
قرآن؛ درس کامل زندگی در کل تاریخ و جغرافیا
ائمه اطهار علیهم السلام به ما آموختهاند که به قرآن به شکل یک کتاب مقدس قدیمی نگاه نکنیم، بلکه آیات آن را چون خورشید و ماه بدانیم که هر روز طلوعی نو میکنند. بنابراین قرآن کتابی نیست که فقط آن را بخوانیم و یا از آن نکات تفسیری و فقهی و حکمی استخراج کنیم؛ بلکه کتابی است که آیاتش هر روز به شکلی نو و مرتبط با زندگی امروزمان طلوع میکنند و با رعایت تقوا و توجه به آیات، میتوانیم زندگی خود را در آن ببینیم. قرآن از این جهت مانند آینه است. از همین روست که متقیان هر وقت در حال تلاوت به آیات بهشت میرسند در شوق وصال الهی و نعمات بهشتی جانشان پرمیکشد و هروقت به آیات عذاب میرسند، به لرزه میافتند و این به آن سبب است که در هر دو حال خود را در وسط معرکه قرآن حاضر میبینند.
آیات فراوانی که خدا درباره اقوام پیشین و مردم مختلف نازل کردهاست نیز حاوی پیامهایی زنده برای ما و مردم زمان ماست. کدام عاقل قبول میکند که آیات مکرری که خدا درباره بنیاسرائیل و سرگذشت آنها نقل کرده است، صرفا رویدادهایی قدیمی و داستانهایی کهنه باشند؟ هرگز چنین نیست. خدا در ورای داستان موسی و بنیاسرائیل و یعقوب و یوسف و یونس و قومش با ما سخنهای تازه میگوید. شرط درک این پیامها آن است که آیات قرآن را به شکلی زنده و زندگی بخش مطالعه کنیم و تفاوتهای زمانی و مکانی خود را بهانه نکنیم.
ائمه اطهار علیهم السلام به ما آموختهاند که به قرآن به شکل یک کتاب مقدس قدیمی نگاه نکنیم، بلکه آیات آن را چون خورشید و ماه بدانیم که هر روز طلوعی نو میکنند. بنابراین قرآن کتابی نیست که فقط آن را بخوانیم و یا از آن نکات تفسیری و فقهی و حکمی استخراج کنیم؛ بلکه کتابی است که آیاتش هر روز به شکلی نو و مرتبط با زندگی امروزمان طلوع میکنند و با رعایت تقوا و توجه به آیات، میتوانیم زندگی خود را در آن ببینیم. قرآن از این جهت مانند آینه است
کربلا، و بیمها و امیدهای عاشورایی
فروخزدین در پندارهای زمانی و مکانی، عاقبت کسانی است که خواب غفلت را به مراقبت هوشیاری ترجیح میدهند؛ غافل از آنکه در نظر خدا "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" است و آنچنان ما را در حوادث و بلایا قرار میدهد تا جوهره خود را به شکل کامل نشان دهیم. کسانی که به این حقیقت ایمان دارند، نمیتوانند خواب غفلت را تحمل کنند؛ چرا که شاید عاشورا و کربلاییشان همین امروز برسد و آنها از حسینشان دوری گزینند. کربلایی که یک عمر آرزوی شهادت در آن را به سر میبردند؛ اما در روز واقعه ممکن است جزو راضیان یا دشمنان امام حسین علیه السلام قرار گیرند. حرّها و زهیرهایی که عمری آنها را از صف دوستان حضرت حسین علیه السلام جدا میدانستند، را در لشکر او و در کنار او ببینند؛ ولی خود را به کنار یا در رویارویی با او.
کربلا به جز بیم، امید هم دارد. امید به اینکه با مراقبت دائمی از خود و پناه جویی مستمر به خدا، بتوان روزی در کربلا و عاشورای خود در کنار یاران امام حسین علیه السلام باشیم و بمانیم و ثابت کنیم که در یک عمر این دعا را خالصانه میگفتهایم که "یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزا عظیما" (ای کاش با شما بودم تا به کامیابی باعظمتی دست مییافتم).
معرفی کتاب
مجموعه مقالاتی از مرحوم شهید آوینی در کتاب "فتح خون" گردآوری شده است که حاوی گفتارهایی سودمند درباره دوران امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تا روز عاشوراست. کتابی کم حجم که شیرینی ادبیات را با اطلاعات تاریخی و نکات حکمی به هم آمیخته و زنده بودن عاشورا و کربلا را در همه زمانها و مکانها به روشنی در جلو چشم ما قرار میدهد.
روح الله رستگارصفت
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
عزاداری سیاسی، عزاداری سکولار
یکی از اموری که در این سال ها برخی افراد مذهبی درگیر آن هستند این است که نحوه اداره مجالس عزای امام حسین علیه السلام چگونه باید باشد. گویا همه بر این اتفاق دارند که روز به روز باید بر کیفیت و کمیت این مجالس افزوده شود. اما اختلاف در این است که چه چیزی کیفیت محسوب می شود.
برخی برآنند که در این مجالس به طور محض باید به روضه خوانی پرداخته شود و اگر سخنرانی نیز می شود باید فقط و فقط در مورد اهل بیت علیهم السلام باشد. مثلا فضائل آنان بیان شود و نباید وارد مسائل سیاسی به هیچ وجه شد. ورود در مسائل سیاسی را دون شأن مجلس امام حسین علیه السلام می دانند و می گویند نباید مجالس را با این امور تنزل داد و سبک نمود. این دسته از افراد حتی بیان درس های عاشورا را بر فراز منبر بر نمی تابند و می گویند از مقام امامت و فضائل امام حسین علیه السلام برای مردم بگو و به بحث های این چنینی کاری نداشته باش.
وقتی بحث از اهداف قیام عاشورا به میان بیاوری مثل امر به معروف و مبارزه با ظلم و تن ندادن به ذلت و امثال این مفاهیمی که به نحوی به زندگی اجتماعی مرتبط است و انسان را از دین فردی و در کنج خانه دور می کند، باز عده ای زبان به اعتراض می گشایند که این نحوه بحث ها و تحلیل ها ما را به نتیجه نمی رساند. اصلا امام حسین علیه السلام کی قیام نمود بلکه او را کشتند.
این جریان خزنده در ده سال اخیر به طور مرموزی خود را به بیشتر محافل مذهبی گسترش داده و نوعی سکولاریزم را ترویج می کند.
شکی نیست که مجالس اهل بیت علیهم السلام جای دعواها و منازعات سیاسی نیست و شاید افراط برخی سیاسیون در این زمینه در سال های نه چندان دور، این افراد را که زمینه چنین انحرافی را داشته اند بر این سیاست زدایی از مجالس مصمم تر نموده است. فلذا متاسفانه اخیرا به وفور مشاهده می شود که برای عزاداری از سخنران استفاده نمی شود تا به تبیین مسأله عاشورا بپردازد و اگر دعوت شود برای او از جانب دعوت کننده موضوع تعیین می شود و اگر این هم نباشد سخنرانانی دعوت می شوند که حرف دعوت کننده را به کرسی بنشاند نه این که حقائق را آزادانه، مثل امام حسین علیه السلام، بدون وابستگی بر زبان جاری کند.
امام حسینی که از لس آنجلس و لندن برای مخاطبین تبیین می شود و عاشورایی که از این حلقوم ها توضیح داده می شود به تو می آموزد که برای رسیدن یک عده به مطامع خودشان شمشیر را به جای فرود آوردن بر سر کفر و استکبار و تفرعن باید بر فرق خودت فرو آوری و صد البته چنین فرقهای سری شایسته اند که خود صاحبانش با شمشیر بر آن بکوبند و آن را بشکافند!!
اما آیا نباید در مجالس اهل بیت علیهم السلام تحلیل سیاسی ارائه شود؟! اگر بشود دیگر مجلس، مجلس اهل بیت علیهم السلام نخواهد بود؟! اگر این تفکر صحیح باشد پس باید گفت از آنجا که خداوند قداستش از امام حسین علیه السلام بالاتر است پس در نماز جمعه که نماز است و ذکر الله می باشد چنان چه در سوره جمعه و منافقون خداوند از این نماز تعبیر به ذکر الله نموده است، به طریق اولی نباید به مسائل دست اول جهان اسلام پرداخته شود.
چه شده است که نماز که از همه عبادات فرعی تر و فردی تر به نظر می رسد اسلام آن را تهی از سخنرانی و مسائل سیاسی نپسندیده است. فلذا حقیر در مقاله ای به مناسبت شهادت امام باقر علیه السلام در آخرین مناسبتی که گذشت این مسأله را تبیین نمودم و حدیثی را نقل کردم که مدرک فقهای ما برای این فرع است که خطیب جمعه باید مخاطبان را با مسائل دست اول دنیای اسلام آشنا کند، نماز عید فطر و قربان نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
حالا بعضی به بهانه قداست مجالس امام حسین علیه السلام می خواهند این مجالس را از بیان حقائق تهی کنند. بزرگترین خیانت به مجالس امام حسین علیه السلام همین جاست، چرا که امام حسین علیه السلام انقلابی ترین فرد عالم است، مبارز ترین فرد عالم است، عاشورا مکتب مبارزه و درس مقاومت در برابر ظلم است، اما چه می شود که روضه خوان هایی پیدا می شوند که در دربار شاه حاضر شده و به روضه خوانی می پردازند و امروز شبکه هایی ماهواره ای مثل قارچ رشد می کنند و از امریکا و انگلیس برای مردم جهان می خواهند امام حسین علیه السلام را به دنیا معرفی کنند؟! مثل این که یزید به میدان آمده و می گوید: بیایید قرائت من از حسین را بپذیرید. یزید هم می خواست حسین علیه السلام بماند لکن بیعت کند و در گوشه ای بخزد و به هیچ چیزی که در دنیای آن موقع اسلام می گذشت کاری نداشته باشد و اعتراضی نکند و صدای خشم خود را فرو ببرد اما «ابی الله ذلک لنا و حجور طابت و طهرت».
امام حسینی که از لس آنجلس و لندن برای مخاطبین تبیین می شود و عاشورایی که از این حلقوم ها توضیح داده می شود به تو می آموزد که برای رسیدن یک عده به مطامع خودشان شمشیر را به جای فرود آوردن بر سر کفر و استکبار و تفرعن باید بر فرق خودت فرو آوری و صد البته چنین فرقهای سری شایسته اند که خود صاحبانش با شمشیر بر آن بکوبند و آن را بشکافند!!
چنین تبیین ها و قرائت ها از عاشوراست که به تو می آموزد «ریا در مجلس امام حسین علیه السلام راه ندارد. هر چه بگویی و بکنی عزاداریست و کسی را حق اعتراض نیست» چه شده است در نماز که برترین عبادت است و از آن خداست شیطان دست می برد و خداوند می فرماید «فویل للمصلین الذین هم عن صلواتهم ساهون الذین هم یرائون» اما مجلس امام حسین علیه السلام از نماز هم بالاتر است و نعوذ بالله از خدا و قرآن هم بالاتر چه را که خدا نتوانسته شیطان را از تسلط بر بنده اش در نماز جلوگیری کند ولی امام حسین علیه السلام توانسته است!!!
فأین تذهبون؟! این فقط بندگان مخلصند که از دستبرد شیطان به دورند.
و چون مجالس و عزاداری بر امام حسین علیه السلام از اعظم قربات و عبادات است ابلیس لعین و شیطان بزرگ بیشتر از هر امری به دنبال به انحراف کشیدن این مجالس اند، امریکا را عاشورا از این مملکت بیرون کرد، بینی استکبار را در هشت سال دفاع مقدس، عاشورا بر خاک مالید، اما کدام عاشورا؟! عاشورای سکولار؟! نه، هرگز، بلکه عاشورایی که خمینی کبیر(ره) به این ملت آموزش داد. قرائتی که وی از حسین بن علی علیهماالسلام به این ملت ارائه کرد. فلذا می فرمود:
«سید الشهدا مىدانست که دارد چه مىکند، مىدانست که اینجا، این سفر این طورى است. خوب، از خطبههاى بین راه هایشان و از فرمایشاتى که کردند معلوم است که مسأله این بوده است که ... نه، اینکه مسأله این بوده است که حالا چون مىخواستند بروند آنجا، ببینند چه مىشود. وضع جورى بوده است که باید بشود، باید این فداکارى بشود تا اینکه کار درست بشود. و ما هم امروز هر چه داریم از آن فداکارى است که آن فداکارى براى اسلام بود که همان مقدارى که تا حالا [دوام] آورده است از همان بوده است. و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فداکارى را به مردم یاد بدهیم که باید فداکارى بکنید. فقط قضیه این نیست که ما براى سید الشهدا گریه کنیم، آن هم البته بزرگ است، لکن فداکاری هایش را باید حساب بکنیم. باید ارزش آن کارى که او کرده است و آن بساط ظلمى که به هم زده است، [بیان کنیم] مىخواستند بکشانند به کفر و آن مسائلى که یزید مىخواست درست بکند، طبعاً همه را خنثى کرد ایشان.» (صحیفه امام، ج17، ص: 44)
مجلس عزا نه براى این است که گریه کنند براى سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروى نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند»
«شاید غرب زدهها به ما مىگویند که «ملت گریه» و شاید خودی ها نمىتوانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایى که براى ادعیه ذکر شده است و آن ثواب هایى که براى دو سطر دعا ذکر شده است. نمىتوانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسى این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج مىکند براى یک مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى این است که گریه کنند براى سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروى نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند.» (صحیفه امام، ج16، ص: 346)
فلذا برای عاشورای امام حسین علیه السلام، یزید زمان برنامه دارد، برنامه این است که از درون تهی شود، بی خاصیت شود، در آن فقط از یزید مرده و سقط شده سخن به میان آید و یزید حیّ و حاضر دیده نشود ... !
حمید حاج علی
مدّرس حوزه علمیه
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
آیا «شهادت» یک «تراژدی» است؟
تراژدی که به آن غمنامه یا سوگ نوشت نیز گفته میشود ریشهای یونانی دارد و به شکل خلاصه، عبارتست از داستانی غمناک که قهرمانش با حوادثی ناخوشایند، ترحم انگیز و غالبا مرگ مواجه می شود. در برخی نوشتهها از واقعه عاشورا و نیز شهادت شهیدان دیگر تحت عنوان تراژدی نام برده شده است که در اینجا میخواهیم بیندیشیم که آیا شهادت همان تراژدی است یا خیر.
چیستیِ تراژدی
تراژدی نمایشی با مضمون جدی است که در آن شخصیتی معمولاً با فاجعه ای روبرو می شود که ثمره ضعفهای شخصی او و یا حاصل شرایطی است که از اختیارش بیرون است.(1)
گریههایی که رو به دنیا دارند
در دین به گریستن بر امام حسین علیه السلام و نیز گریستن از اثرات گناه و گریستن از عظمت خدا و از ترس عدالت او بسیار سفارش شده است؛ اما عدهای به غلط گمان میکنند که همه گریهها پسندیده است. در حقیقت، گریه انواعی دارد. برخی از آنها از عوامل طبیعی روان سرچشمه میگیرد، مانند گریهای که از غم مرگ عزیزانمان بر ما غالب میشود. این گریه ممدوح یا مذموم نیست؛ اما اگر مراقب حالات روانی خود نباشیم، گاه ممکن است بر چیزی گریه کنیم که مورد رضایت خدا نباشد. مثلاً بر مشکلات دنیوی خود جزع و فزغ کنیم و خبر مشکلات خود را به افراد نااهل برسانیم و به این صورت موجب ذلت خود را فراهم کنیم.
گریه بر تراژدی نیز قطعاً از موارد پسندیده نیست. گریستن بر سرگذشت یک شخصیت در فیلم یا تئاتر، با آنکه میدانیم که کل آن نمایش، غیرواقعی بوده است و با زندگی ما نیز هیچ پیوند و ارتباطی ندارد، چگونه مورد رضایت خداست؟ آیا خدایی که در قرآن ما را به پیوستن به حقیقت سفارش کرده است از گریستن ما از یک داستان موهوم راضی خواهد بود؟
احساسات خود را در کجا خرج میکنید
یکی از درسهای سبک زندگی اسلامی آن است که مراقب احساسات خود باشیم و به قول معروف آن را در جای درست خود خرج کنیم. قرار نیست که احساسات خود را بخشکانیم، بلکه دین به ما آموخته است که مراقب احساسات خود نیز باشیم. در نتیجه باید قبل از آنکه احساسات ما از کنترل خارج شود موضوع آن را نظاره کنیم تا درگیری عاطفی با امور بی فایده و بیربط به سعادت خود پیدا نکنیم.
مثلاً قرآن به ما آموخته است که در هنگام شلاق خوردن زناکاران، نگذاریم رأفتی در دل ما پیدا شود (که مانع اجرای حد الهی شود).
مثال دیگری که از قرآن برای کنترل احساسات میآموزیم، سرگذشت فرعونیان است. قرآن اینگونه میگوید:
"آنان گروهی غرق شدهاند؛ چه بسیار باغها و چشمهها که در پشت سر گذاشتند؛ و مزارع و مقامات را؛ و نعمتهایی که در آن خوش بودند؛ آنچنان شد و به افراد دیگری به ارثش گذاردیم؛ پس آسمان و زمین بر آنها نگریستند."
در آخرین آیه میخوانیم که "آسمان و زمین بر آل فرعون نگریستند"؛ در حالیکه در زیارت عاشورا میخوانیم که آسمانها بر امام حسین علیه السلام گریستند. از اینجا نیز میتوانیم درسی برای کنترل احساسات خود بگیریم یعنی مراقبت کنیم هر جایی دچار احساسات نشویم.
حوادث تلخ بسیاری در جهان اتفاق میافتد که ما وظیفه پیگیری و تأثیرپذیری از آنها را نداریم؛ بنابراین سرگرمی و درگیری عاطفی با آنها ما را از پیوستن به وظایف و تفکر برای ارتقای شخصیتی و دینی خود و تلاش برای حل اشکالات خود باز میدارد و این مشغولیتها حتی اگر در قالب گریه و دلسوزی برای دیگران باشد، هرگز پسندیده نیست بلکه گاهی فریبی از جانب نفس خود ماست که به شکل ابراز احساسات برای دیگران ظاهر شده است.
تفاوت گریه بر شهید و گریه بر تراژدی
عموم مردم در پایان تراژدیها بسیار متأثر میشوند و گاه با گریه، خود را تسکین میدهند و مدتی در افسوس باقی میمانند تا اینکه بر اثر گذشت زمان درد این داستان در نظرشان کمتر و کمتر میشود.
با این توجه، گریه بر شهید بسیار متفاوت با گریه بر تراژدی است. گریه بر شهید، تأسف از یک حادثه تلخ نیست که بر اثر ندانم کاری یا ظلم ظالم برای یک فرد پیش آمده است؛ بلکه به قول شهید مطهری: " گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست." (1)
البته از جهت سعادتی که نصیب شهید میشود، جا دارد که بر او شادی کنیم؛ اما از سبک رفتاری امامان معصوم درباره امام حسین علیه السلام میآموزیم که وظیفه داریم عزا و گریه برپا کنیم. به عبارت دیگر، "عکس العملی که جامعه در مورد شهید نشان می دهد صرفاً به خود شهید تعلق ندارد، یعنی صرفاً ناظر به این جهت نیست که برای شخص شهید موفقیت یا شکستی رخ داده است. عکس العمل جامعه مربوط است به این که مردم جامعه نسبت به شهید و جبهه ی شهید چه موضعگیری ای داشته باشند و نسبت به جبهه مخالف شهید چه موضعگیری ای داشته باشند."(2)
از این رو باید در نیت خود در گریه بر امام حسین علیه السلام و سایر شهدا دقت کنیم. نیت ما نباید صرفاً تسکین روحیه ترحم باشد؛ بلکه باید توجهمان به مقام شهید و هدف شهید و پیوستگی با آن هدف باشد. گریه از دوری خود ما از مقام شهادت باشد.
تفاوتهایی میان تراژدی و شهادت
در تراژدی عمر یک انسان با حادثهای ناگوار به پایان میرسد و پایان ناخوشی در زندگی دنیا نصیبش میشود اما در شهادت، شخص شهید نه تنها ضایع نمیشود، که به بالاترین لذتها میرسد.
تراژدی یا حاصل ندانم کاری شخص است که خود را به کشتن داده است و یا حاصل ستمی است که یک ستمکار در راه منافع شخصی خود به او واداشته است؛ در نتیجه در تراژدی، شخصیت داستان خارج از اراده و اختیار سطح بالای خود دچار مرگ شده است؛ حال آنکه شهادت حاصل انتخاب آگاهانه و سطح بالای فرد است.
تراژدی یک داستان وهمی و شهادت یک امر حقیقی است.
شهادت به جسم و خاک شهید احترام و تقدس میدهد؛ اما تراژدی به شخصیت خود صرفا یک نقش میدهد تا برای ساعاتی مخاطب خود را از راه اشک سرگرم کند.
شهادت قبل از کشته شدن برای شهید پیدا میشود اما تراژدی پس از کشته شدن شخصیت نمایش شکل میگیرد.
تراژدی پایانی غمانگیز است ولی شهادت شروعی لذبتخش و افتخارآمیز است.
پی نوشت:
1.دانشنامه دانشگستر.
2و3. مقاله شهید (قیام و انقلاب مهدی)، شهید مطهری.
روح الله رستگارصفت
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان